لورا لیئل تون به همسرش آلفرد. وي اندكي بعد هنگام زايمان در گذشت.
وصيت نامه من، لورا مري اكتاويا ليئل تون
اگر ماه آينده بميرم؛ چندان چيزي از مال دنيا بر جاي نخواهم گذاشت، چرا كه گنجينه ام را در ژرفاي سينه پنهان كرده ام و هيچ كس را بدان دسترس نيست و حتي مرگ را ورود به آن ميسر نيست.
قبل از هر چيز مي خواهم به آلفرد بگويم كه هر چه در اين دنيا دارم و همه آنچه هستم و خواهم بود بيش از هر كس ديگر متعلق به اوست.
كمتر زني را سراغ دارم كه همچون من در تمام لحظات زندگي زناشويي خوشبخت بوده باشد. و كمتر زني چنان آسمان درخشاني از عشق در افق زندگي خود داشته است. پس شايد عجيب باشد اگر بگويم غم مرگ و درد فراق بر من آسان است چرا كه مي دانم پيوند من و آلفرد ابدي و ناگسستني است.
احساس مي كنم تا او زنده است من نيز در اين دنيا خواهم بود. اگرچه روح من در دنياي ديگر خواهد بود. مثل همه عصرها آرام و پنهان در كنار او مي نشينم. هنگامي كه آلفرد هم از دنيا برود دوباره مانند روي زمين با هم خواهيم بود و مثل امسال عاشق يكديگر خواهيم بود اما با عشقي بيشتر از هميشه و با شوقي خالص تر و ستايشي عاشقانه تر از آنچه روي زمين مي توان يافت.
در ضمن، تا زماني كه جسم من از او پنهان است و چشمانم او را نمي بيند، بازيچه هاي ناقابل من از آن او خواهد بود تا طلوع آن سپيده اي كه در آن هيچ چيز دنيوي اهميتي نخواهد داشت چرا كه همه چيز روح خواهد بود.
نظرات شما عزیزان: