از دیده به جاش اشک خون می آید / دل خون شده ، از دیده برون می آید
دل خون شد از این غصه که از قصه عشق / می دید که آهنگ جنون می آید . . .
.
.
.
گفتی دوستم داری به اندازه قطرات بارانی که بر روی صورتت میریزد
و من هم دوستت دارم بدون توجه به چتری که روی سرت گرفتی . . .
.
.
.
تو این دنیا تو این عالم / میون این همه آدم
ببین من دل به کی دادم / به اون کس که نمیخوادم
دلم شیشه دلش سنگه / واسه سنگه دلم تنگه
.
.
.
چطور دلت اومد بری بعد هزار تا خاطره / تاوان چی رو من میدم اینجا کنار پنجره
چطور دلت اود بری چطور تونستی بد بشی / تو اوج بی کسیم چور تونستی ساده رد بشی
.
.
.
دلم سبک نشد ازت دلم هنوز می خواد بیای
حتی با این که می دونم شاید دیگه منو نخوای
بزار که راحتت کنم از توی رویات نمیرم
می خوام کنار پنجره به یادت آروم بمیرم . . .
.
.
.
دلم گرفته دوباره هوای تورو داره / چشمای خیسم واسه دیدنت بی قراره
این راه دورم خبر از دل من که نداره / آروم ندارم یه نشونه می خوام واسه قلبم
.
.
.
بد جوری بهم میریزه من و گاهی اتفاقی / تو اگه نباشی از من نمیمونه چیزی باقی
میدونی که دست من نیست بازیهای سرنوشته / رو قشنگا خط کشیده زشتارو واسم نوشته . . .
.
.
.
تو که چشمای قسنگت خونه صد تا ستارس / تو که لبخند طلاییت واسه من عمر دوبارس
بیا و مثل گذشته جز به من به همه شک کن / من بدون تو میمیرم بیا و به من کمک کن
.
.
.
آهای رغیب بی رحم عشق منو ربودی / آخه یار بی وفا به یاد من نبودی
حالا داری به عشقت زندگیتو می سازی / غافل از این که اینجا قلبی شکستی . . .
.
.
.
عشق یعنی سکوت دو نگاه / خنده ات از عشق لبریز ، اما بی صدا . . .
.
.
.
من نه آنه بودم که آسان رفتم اندر دام عشق / آفرین بر فرط استادی آن صیاد باد . . .
.
.
.
دیدار شما آرزوی ماست !
(روابط عمومی چشمان بی قرار ! )
.
.
.
در دلی ، هر چند دوری ار نظر / خوش تر آن روزی که باز آیی ز در
با تو ما را خوش ترین دیدار باد / هر کجا هستی خدایت یار باد . . .
.
.
.
سوگند به زیبائی چشم هایت و یه ریزش همیشگی اشکهایم که من به خیال تو بودن
نیز قانعم ، خیالت را از من نگیر که خیالت ، مهربان ترین تصویر جهان است . . .
.
.
.
دل من در طلب روی تو ای مونس جان / خاک راهیست که در دست نسیم افتاده است . . .
.
.
.
تو طراوت بهاران ، تو سخاوت زمینی / در کرانه های قلبم ، بهترین ، تو بهترینی . . .
.
.
.
نمیدانم پس از مرگم که آید بر مزار من که بنشیند به سوگ من
سیاه چشمی سیاه بر تن کند یا نه ، ترا سوگند به جان دلبرت سوگند
مرا هم یاد کن آن شب که من در زیر خاک سرد تنهایم . . .
نظرات شما عزیزان: