ای اشک دوباره در دلم درد شدی تا دیده ی من رسیدی و سرد شدی
از کودکی ام هر آنزمان خواستمت گفتند دگر گریه نکن مرد شدی
.
.
.
به چشم كم مبين بر آه من در خسته جاني هم
فلك را مي توانم زد بهم در ناتواني همه
شدم رنجور و خونين دل ندانم عاقبت با من
چه خواهد كرد اشك سرخ و رنگ زعفراني هم
.
.
رفيقان يك به يك در خاك رفتند
بسا شاد و بسا غمناك رفتند
چو بايد عاقبت رفتن از اين دشت
خوشا آنان كه چون گل پاك رفتند
.
.
.
رها کردی غم بی رنگی ام را
دل ساحل نشين سنگی ام را
دوبيتی هم اگر باشی از امشب
نمی بخشم به تو دلتنگی ام را
.
.
.
گويند که هم صحبتی حور خوش است
هجران و وصال و عشق پر شور خوش است
اما من از عشق و وصل تو فهميدم
((آواز دهل شنيدن از دور خوش است))
.
.
.
به نسیمی همه ی راه به هم میریزد
کی دل سنگ تورا اه به هم میریزد
سنگ در برکه میاندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن ماه به هم میریزد
.
.
.
از طعنه جاهلان نخواهم ترسيد
بر خنده اين زمانه خواهم خنديد
من بر سر عشق پاک خود ميمانم
((تا کور شود هر آنکه نتواند ديد))
.
.
.
جوال سيم و زر مىخواهم امشب
كليد قفل و در مىخواهم امشب
دلم تنگه براى كوه و صحرا
خدايا بال و پر مىخواهم امشب
.
.
.
شب تاریک و سنگستان موم است
قدح از دست مو افتاد ونشکست
نگهدارنده اش نیکو نگه داشت
وگرنه صد قدح نفتاده بشکست
.
.
.
ترسم آخر زغم عشق تو دیوانه شوم،
بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم،
آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب،
نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب.
نظرات شما عزیزان: