دیروز عزراییل را دیدم
با همان کیف پستچی مآبش
پر از قبض روح
و به سراغ مشترکین می رفت
مصرف عمر من بالا رفته است
خیلی زود نوبت من می شود.
&&&&&
خودت را از خانه تفریق کن
و با چمدانت جمع ببند
همین خیابان تو را تا آخر عمر سواری خواهد داد
&&&&&
زنی چنین که تویی بی شک شکوه و روح دگر بخشد
به آن تصور دیرینه که دل ز معنی زن دارد
&&&&&
نگاه می کنی و من ز شوق می میرم
همیشه بهر من ای چشم خوش خبر باشی
&&&&&
دیروز عزراییل را دیدم
با همان کیف پستچی مآبش
پر از قبض روح
و به سراغ مشترکین می رفت
مصرف عمر من بالا رفته است
خیلی زود نوبت من می شود.
&&&&&
رفتن هم حرف عجیبی است
شبیه اشتباه آمدن است.
&&&&&
یادش ستاره دنباله داری است
که آسمان را
بین من و تنهایی قسمت می کند.
&&&&&
ماه را در آینه نشانم دادی
دوباره دلم لرزید
در خالی آینه
ماه به محاق رفت
آینه شکست.
&&&&&
شبانه های مرا می شود سحر باشی
و می شود که از این نیز خوبتر باشی
تداوم من و دریا و آسمان با تو
همیشگی است اگر هم تو رهگذر باشی
&&&&&
سیب دلم ...
لک زده است
برای عطر دستانت !
گمم نکن !!
قول ..
که گوشه ی حافظه ات ..
آرام بنشینم !
بگذار بمانم !..
آرام گوشه حافظه ات فقط
&&&&&
هنوزم وقتی میخندی دلم از شادی میلرزه ...
هنوزم چشمای من شوق دیدنت رو داره
هنوزم برق نگاهت توی شبهام پرستاره است
هنوزم عطر نفسهات واسه من عمر دوباره است
&&&&&
عبور تو از حوالی چشم های من, تنها اتفاق غیر منتظره ی
زندگیم بود چراکه من... همیشه منتظر نیامدنت بودم ... !
&&&&&
ما با دلمان هنوز مشکل داریم
صد سنگ بزرگ در مقابل داریم
معشوق خودش می بُرد و می دوزد
انگار نه انگار که ما دل داریم !
&&&&&
دلـت به ماندن نیست بـرو،
عشـق که گـدایی نـدارد.
یادت نیست مگر؟
...
این نذر مـن بود،
که کوه شوم و پای نبودنهایت بمانم
&&&&&
بسترم
صدف خالی یک تنهایی است
و تو چون مروارید
گردن آویز کسان دگری
&&&&&
ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم ، غصه معنایی ندارد تا تو میخندی برایم!
نظرات شما عزیزان: