عشقانه ها سایت تفریحی فرهنگی مذهبی دانلود و...
| ||
|
خاطرات شنیدنی شهید حاج ابراهیم همت هر وقت با او از ازدواج صحبت ميكردیم لبخند ميزد و ميگفت: "من همسری ميخواهم كه تا پشت كوههای لبنان با من باشد چون بعد از جنگ تازه نوبت آزادسازی قدس است." فكر ميكردیم شوخی ميكند اما آینده ثابت كرد كه او واقعا چنین ميخواست. در دیماه سال هزار و سیصد و شصت ابراهیم ازدواج كرد. همسر او شیرزنی بود از تبار زینبیان. زندگی ساده و پر مشقت آنان تنها دو سال و دو ماه به طول انجامید از زبان این بانوی استوار شنیدم كه ميگفت:
عشق در دانه است و من غواص و دریا میكده سر فرو بردم در اینجا تا كجا سر بر كنم
یاد و خاطره شهدای انقلاب و هشت دفاع مقدس گرامی باد
نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |