ایشان یکی از شاگردانشان به نام داودبن قاسم را از همنشینی با فردی به نام عبدالرحمن ابن یعقوب نهی می فرمایند . جالب آن که شاگردشان همین جوابهای مرسوم را می دهد و می گوید : « عبدالرحمن دایی من است و او هر عقیده ای دارد و هر چه می گوید بر من چه آسیبی دارد با اینکه من در عقیده ی حق خود استوار هستم و از عقیده ی او دوری می کنم . »
امام ( ع ) در پاسخی بسیار زیبا که باید الگوی همه ی ما باشد می فرماید : « او در باره ی ذات پاک خدا مطالبی می گوید که ساحت پاک خدا از آن منزه است . آیا نمی ترسی که بلایی به او برسد و تو نیز به بلای او بسوزی ؟ آیا به این داستان آگاهی نداری که شخصی از یاران حضرت موسی ( ع ) بود ولی پدرش از یاران فرعون بود ، هنگامی که سپاه فرعون به سپاه موسی رسید او نزد پدر رفت تا او را موعظه کند و به سپاه موسی ملحق سازد ولی پدر سخن او را رد می کرد و همچنان با هم ستیزه می کردند که نا گاه بلای غرق شدن فرعونیان فرا رسید و آن پسر نیز همرا پدر غرق شد ، وقتی خبر به موسی رسید موسی فرمود : او در رحمت خداست ، ولی چون عذاب فرود آید ، از آن کس که نزدیک گناهکار است ، دفاعی نشود . » و سپس با لحنی عتاب گونه می فرماید : « یا با او همنشین باش و ما را ترک کن و یا با ما همنشین باش و از او دوری کن . »
نظرات شما عزیزان: