دفترم را که باز می کنی ،
چشمانت را ببند
خاک چشمانت را احاطه خواهد کرد !
.
.
.
پروانه بالش را داد
خورشید نورش را
... من جانم را می دهم !
مرا استجابت کن !!!
.
.
.
دریا مرا باور کن !
مرا بفهم !
حتی اگر شده ...
... مرا ببلع !
من در کناری مانده ام !
.
.
.
در این تاریخ ،
هیچ روزی تو را نیست
تاریخ جدید خواهم نوشت ...
... هم روزش تو !
.
.
.
هوای تو کرده بود دلم
با ما راه نیامدی ،
بارانی شد !
.
.
.
نوک مدادم شکست
توبه کرد دیگر در دستانم ،
حرفهای عاشقانه اش را ،
به کاغذ نزند ...
.
.
.
ز عشق امروزمان چیزی برای فردا کنار بگذار. نگاهی ،
یادی ،
تصویری ،
خاطره ای
برای هنگامی که فراموش خواهیم کرد
روزی چقدر عاشق بودیم
.
.
.
در این بازار نامردی به دنبال چه می گردی؟ .....
نمی یابی نشان هرگز تو از عشق و جوانمردی ......
برو بگذر از این بازار ، از این مستی و طنازی .....
اگر چون کوه هم باشی در این دنیا تو می بازی
.
.
.
ایـنـــجـا
فــــــــَـقــــط
واژه مے فـــُـــروشــــیـمـ
و
ســــُـکــوتــــــ مے خـــَـریــمــ
چـــــِ تـــِـجــارتـــــِ درد نـــاکے ســـتـــ ...!!!
.
.
.
هیچ کس
کسی را که میخواهد
پیدا نمیکند
... ما انسانها
یا دیــــــــــر به هم میرسیم
یا آنقدر زود
که نــــمیفهمیم ، به هم رسیدهایم....
.
.
.
دلتنگـی، پیچیــده نیســت.
یک دل..
یک آسمان..
یــک بغــض ..
و آرزوهــای تـَـرک خـورده !
به همین ســادگـی ...!
.
.
.
می بینی چقدر با جنبه شده ایم؟
از کنار هم رد می شویم
شانه هایمان به هم می خورد
امـــــا
نگاهمان به هم نمی خورد.....!
.
.
.
طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته ... شعر می گویم به یادت در قفس غمگینو خسته ... من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی ... ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی
.
.
.
نه چتر با خود داشتی
نه روزنامه
نه چمدان
...
عاشقت شدم!
از کجا باید می فهمیدم مسافری؟...
.
.
.
هنگ میکنم، وقتی بالا نمیآورم خاطراتت را
ایراد از حجم عکسها نیست
این سیستم زیادی فرسوده شده است
.
.
.
جیب هایت را پر کن از سپیده و آفتاب
وقتی به دیدار کسی میروی
که در گودترین جای شب به انتظار توست.
نظرات شما عزیزان: